عشق و دل نوشته | ||
|
ادبیات آقایون هنگام زمین خوردن خانوم ها جالبه ادامه بده... ادامه مطلب اینجا آبودانه پسری از مادرش پرسید ترکه شب عروسيش براي محکم کاري تمام پرده هاي خونه رو هم پاره ميکنه بالاخره شیطان بعداز قرن ها اعتراف کرد ... من از ترس قزوینیها سجده نکردم جنتی هم شاهده هدیه دادن غضنفر به همسرش سکینه جان خواستم برات گل بخـــرم دیدم خودت گلـــی واست کــــود خریدم لره رو میگیرن میگن پدر سوخته چرا پشت ماشینت نوشتی امام با سالاد ! ! میگه مگه چیه ؟ از شما بهتره که مینویسین خدا با ماست از دانشگاه برمیگشتم , توو تاکسی نشسته بودم ,دو تا آقای مسن هم عقب نشسته بودن. نزدیک پیاده شدنشون یکی به اون یکی گفت: به خدا اگه بزارم دست تو جیبت بکنی! من حساب میکنم... بعد از راننده پرسید : ببخشید چقدر شد؟ راننده: هزار تومن ! یهو یارو برگشت به راننده گفت: آدمــــــی ؟؟!! راننده گفت : جـــان ؟ مرد : گفتم آدمی یا نه؟ راننده گفت : حرف دهنتو بفهم درست صحبت کن! یارو دوباره گفت: نه.. آدمی؟؟! راننده هم با عصبانیت ترمز کرد برگشت عقب گفت : نــــــــه ... فقط تو آدمی! یارو گفت : یعنی چی؟ من میگم آدمی هزار تومن ؛ یا دوتاییمون باهم هزار تومن اینجاچه گوی میخوری چیست؟ واکنش شاد دو مشهدی به هنگام دیدن هم دریک جای غریب عشق فقط عشق شیرازی ... نه اون حال داره ناز کنه نه این حال داره ناز بکشه ...تازه جفتشونم حال ندارن بهم بزنن |
|
[ طراحي : قالب سبز ] [ Weblog Themes By : GreenSkin.ir ] |