همه ی حواسم را جمع میکنم تا خیالت را کم کنم اما تمام یادت در”من” ضرب میشود و “من” تقسیم میشوم در “تو” …
می بینی ؟ عجب دنیای بی حساب و کتابی ست ؟
.
.
بانو !
آن پیرهن قرمز پولک دارت را بپوش و مثل یک ماهی به آغوش من بیا …
من هنوز دریا دریا تو را دوست دارم …
.
.
بگو دوستت دارم …
شهیدم کن …
مالیات ندارد این گلوله ای که از دهانه لبهایِ تو شلیک می شود !
.
.
بهشت فاصله ی پلک بالا و پایین من است وقتی که به تو نگاه میکنم …
.
.
ابراهیم که نیستم میگذاری میروی …
این آتش نبودنت بر من گلستان نخواهد شد !!!
.
.
دوام نمی آورم سردی پاییز امسال را …
باید کوچ کنم به قشلاق آغوشت !!!
.
.
آدم باید عین مرسوله پستی سفارشی باشه …
یکی باشه همیشه تحویلش بگیره ، بگیرتش تو بغل !
امضا هم بده که تحویل گرفته شده و پس گرفته نمی شود …
.
.
مرا دوست بدار به سان گذر از یک سمت خیابان به سمتی دیگر …
اول به من نگاه کن
بعد به من نگاه کن
و باز هم مرا نگاه کن …
“جمال ثریا”
.
.
تمام شهر خوابیده ، من از فکر تو بیدارم …
.
.
هر روز این “عشق” یکطرفه را طی میکنم …
یکبار هم تو گامی بدین سو بردار … نترس ، جریمه اش با من !
.
.
به ماهی ها نگفتم تو دریایی …
اما تمام رودخانه ها دنبال تو می گردند !
.
.
روزهایی که می بینمت ، نفسم می گیرد و روزهایی که نیستی دلم …
اما تو باش ! تحمل اولی آسان تر است …
.
.
دلم خیلی بیشتر از حجمش پُر است …
پر از جای خالی تو !
.
.
خیلی مواظب باش !
اگه با شنیدن صداش دلت لرزید …
اگه با بدی هاش فرار نکردی و موندی …
دیگه تمومه … اون شده همه ی دنیات !
.
.
“من”ی که کنارش “تو” نباشد ، بزرگترین پارادوکس دنیاست …
.
.
کسی که بیشتر از همه دوسِت داره ، بدون دلیل شاید هر روز باهات دعواش بشه …
اما وقتی که ناراحتی ، با “همه ی دنیا” می جنگه تا به ناراحتیت پایان بده !!!
.
.
آدم وقتی یه حس تکرارنشدنی رو با یکی تجربه میکنه ، دیگه اون حس رو با هیچکس دیگه ای نمیتونه تجربه کنه !
بعضی حس های خاص و ناب هستند … مثل بعضی آدم ها !
.
.
دنیا را بهتر شناختم پس از آنکه تو را شناختم …
.
.
این روزها قدم که میزنم ، منحرف میشوم به سمت چپ !!!
در قلب من چیزی سنگینی می کند مدام …
جای تو خوب است ؟؟؟
.
.
عشق یعنی توی گوشیت یه سری اس ام اس هست که عمرا دلت بیاد پاکشون کنی …
می آیی قایم باشک بازی کنیم ؟
من چشم بر زیبایی تو بگذارم و تو آرام در آغوشم پنهان شو !
بهرنگ قاسمی
.
.
کفش ها چه عاشقانه هایی با هم دارند !
یکی که گم شود دیگری محکوم به آوارگیست …
.
.
از من نپرس چقدر دوستت دارم ، اینجا در قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیست !
.
.
و من هنوز تو را مثل “تمام شد” مشق شبم دوست دارم …
فرستنده : تارا
.
.
پاییر یا زمستان چه فرقی میکند ؟
حضورت بهاری میکند سرزمین مرا !
.
.
حتی برکه ای کوچک هم نیستم که قرص ماه خوبم کند …
تب تو گرفته ام ، پزشک چه میداند ویرووس نبودنت را ؟
.
.
خیالت پهن است دور و برم ، خیالت جمع !
نادیا میرسنبل
.
.
ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﯾﮏ ﺑﺎﻟﮑﻦ ، ﺩﻭ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻭ ﯾﮏ ﺗﻮ
ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﺯﻧﮓ ﻫﺎﯼ ﻏﯿﺮ ﻣﻨﺘﻈﺮﻩ
ﺟﻤﻠﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﺠﯿﺐ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻏﺮﯾﺐ
ﯾﻌﻨﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎﺭوﻥ ﺑﺒﺎﺭﻩ ﻭ ﻫﻮﺍ ﺳﺮﺩ ﺑﺎﺷﻪ ﺩﻟﺖ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻧﮕﯿﺮﻩ ، ﺗﻨﮓ ﻧﺸﻪ ، ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻧﺸﻪ
ﯾﻌﻨﯽ ﻋﮑﺴﻬﺎﯼ ﺩﻭ ﻧﻔﺮﻩ
ﯾﻌﻨﯽ ﺁﺭﺍﻣﺶ ، ﺁﺭﺯﻭ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﻭ ﺑﺰﺭﮒ ، ﻫﺪﻓﻬﺎﯼ ﺑﻠﻨﺪ ، ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﺷﯿﺮﯾﻦ
ﻭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﯾﮏ ﺗﻮ …
فرستنده : دلآرام
.
.
عشق به تو معمای پیچیده ای است که حل آن محتاج ترک زندگیست …
فرستنده : حدیث
.
.
زندگی برای من ، همین از تو گفتن هاست …
.
.
نفس که می کشمت زمین آنقدر آرام می شود که عطرت قرن ها طول خواهد کشید !
فرستنده : mamar
.
.
به تو که میرسم مکث میکنم …
انگار در زیباییت چیزی را جا گذاشته ام مثلا در صدایت آرامش ، در چشمهایت زندگی !
.
.
من یک جای دنیا خیلی خوشبختم !
در چارچوب قاب عکس دونفریمان …
نسترن وثوقی
.
.
نمی دانم چشمانت با من چه میکند ؟ فقط وقتی که نگاهم میکنی چنان دلم از شیطنت نگاهت می لرزد که حس میکنم چقدر زیباست فدا شدن برای چشمهایی که تمام دنیاست …
.
.
همیشه ماندگار من ، همه می خواهند تو از سَرم بیفتی غافل از اینکه من تو را در دلم پنهان کرده ام !
.
.
دوست داشتنت بزرگترین نعمت دنیاست ، مرا شاد میکند
لبخند را به دنیایم هدیه میکند حتی این روزها گاهی پرواز میکنم
من این دوست داشتن را بیشتر از هر چیز در این دنیا دوست دارم …
فرستنده : بهاره
.
.
پنجره را که باز می کنی دلم می آید و لب طاقچه ی نگاهت می نشیند !
می بینی ؟
دلم بی دام و دانه جَلد نگاهت شده است !!!
فرستنده : فرزانه
.
.
هرشب شانه میزنم موهایم را
صبح که بیدار میشوم موهایم پریشان است
من هر شب خواب سرِانگشتان تو را می بینم !
.
.
آرام می شوم وقتی که نامم را فراموش می کنی و مرا “بینام” میخوانی ، “عزیزت” می شوم !
فرستنده : محدثه
.
.
میخواهم آنقدر بو بکشم تو را که ریه هایم پر شود از عطر تنت که هوا داشته باشم برای نفس کشیدنم وقتی کنارم نیستی …
.
.
در تو صیادى ست با آب و دانه و هزار چاقوى تیز …
و در من حماقتى گنجشک وار که آسوده مى کشاندم بر بام تو !
.
.
آرزو کن با من که اگر خواست زمستان برود
گرمی دست تو اما باشد
آرزو کن با من “ما”ی ما “من” نشود
سایه ات از سر تنهایی من کم نشود !
.
.
وقتی رفتی فهمیدم دوزخ چیست
وقتی چشمانم منتظرت ماند فهمیدم برزخ چیست
حالا بیا و بهشت را معنا کن …
.
.
از بهار تقویم می ماند و از من استخوان هایی که تو را دوست دارند …
الیاس علوی
.
.
دو ضلعِ یک زاویه ایم انگار ، هرچه پیش می رویم دورتر می شویم !
بیا به ابتدای عاشقی برگردیم …
رضا کاظمی
.
و من نماز آیات می خوانم هراس ندیدنت را …
.
.
زمستان و تابستان ندارد …
نباشی چهار ستون بدنم میلرزد !
.
.
همه ی راه هه که با پا پیموده نمیشوند !
دستهابت را به من بده …
“شهاب مقربین”
.
.
من تو را به خاطر می آورم بی هیچ بهانه ، شاید دوست داشتن همین باشد ، بی بهانه به خاطر آوردن …
فرستنده : بهاره
.
.
من این طوفان را بیشتر دوست دارم …
این دلشوره های سر به صخره کوبیده را بیشتر …
تو را بیشتر !
اما می هراسم از هر آرامشی که موج دامنش به طوفان تو نمی رسد !!!
من تو را طوفان میخواهم نه یک ساحل امن آرام که عشق هیچ نیست مگر همین نیاسودن ها !
.
.
جهان از چشم های تو شروع می شود و جایی در امتداد آشفتگی موهایت به باد می رود …
.
.
میدونی وقتی وسط درگیریهای ذهنیت حس میکنی به آخر خط رسیدی چی میچسبه ؟
یه فنجون صداقت داغ اونم از لبهای کسی که اعتراف میکنه هر جوری باشی عاشقته !
فرستنده : بهاره
.
.
زمین به آسمان بیاید
آسمان به زمین
حواسم نه پرت شیطنت های ستاره ها می شود نه دلربایی گنجشگکان باغ
محو چشم های توام هنوز …
.
.
از پیرهن نه !!!
از خون و اکسیژن به من نزدیک تر باش …
.
.
من جز آغوش تو حتی به دیوار هم تکیه نمی کنم !
.
.
پشت این روزها فردایی اگر نباشد و پشت این ابرها اگر خورشیدی …
پشت پلک های تو اما نگاهی هست که دوستش دارم !
.
.
باختی در کار نیست
برای تو قلبم را ریسک می کنم
یا می برم یا می میرم …
.
.
هیجانی ست اینکه میان دستانت لحظه ای چشمانم را ببندم و دنیا به سکوت صدای “نفس هایت” فرو رود !
.
.
تمام سربازانم سفید پوشیدهاند و منتظر حرکت تو هستند ، گام بردار در صفحه شطرنجی دلم ؛ میتوانم تمامش کنم با یک حرکت ، حیف اما شاه این بازی از چشمان سیاه تو فرمان میپذیرد نه از انگشتان بی رمق من …
.
.
همین که قاصدکی را فوت کنی تا عطر نفسهایت را با خود بیاورد ، برای دلم کافیست !
.
.
رویاهایی هست که شاید هرگز تعبیر نشوند اما همیشه شیرین اند مثل رویای داشتن تـــــــو …
.
.
هر کاری میکنم تو باز کنارم هستی ، کنار طپش های قلب بی قرارم …
جایت امن است ؛ خیالت راحت باشد که فراموش نمیشوی !
.
.
به یک “نترس”
به یک “نوازش”
به یک “آغوش”
به یک “دوستت دارم”
خلاصه بگویم به “تو” نیازمندم !
.
.
شعر قافیه نمی خواهد
سطر به سطر آغوشم را ردیف کرده ام ، تو فقط بیا !
خیال تو می ارزد به داشتنِ همه !
.
.
گونه هایت را برای دست هایم می خواهم
پیشانی ات را برای لب هایم
خودت را برای زندگی ام
می بینی ؟
برای خودم هیچ نمی خواهم ؟!
.
.
عشق یعنی آنجا که دهانها جسارت گفتن ندارند قلب ها می زنند زیر آواز !
.
.
تسبیحی بافته ام
نه از سنگ
نه از چوب
نه از مروارید
بلور اشکهایم را به نخ کشیده ام تا برای شادمانیت دعا کنم !
.
.
اتفاقِ عشق بینِ من و توست ، نگران نباش ! هیچ اتفاقی اتفاقی نیست …
.
.
گفتم برایت میمیرم
تو خندیدی ولی من ، از همان روز تا کنون دیگر برای خودم زندگی نکردم …
.
.
وقتی سردم میشود کافیست حریر نازک خیالت را دور تا دور خودم بپیچم ؛ تا ابد گرم گرمم …
.
.
من از چشمان “تو” چیزی نمی خواهم به جز گاهی نگاهی …
.
.
پیش از تو همه را با معیارهایم می سنجیدم !
بعد از تو همه را با تو می سنجم حتی معیارهایم را …
.
.
ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺪﻭﻧﯽ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺍﻣﺎ ﻧﺘﻮﻧﯽ ﺗﺮﮐﺶ ﮐﻨﯽ !
.
.
تو برایم چون منشوری … در سفیدی خیالم بیا و خیالم را تجزیه کن ؛ رنگین کمان نگاهت خواهم شد !
.
.
چه با قاطعیت حکم میدهی که “حواست رو جمع کن” و من میمانم که چطور جمعش کنم وقتی تمامش پیش توست !
.
.
دلم میخواد فریاد بزنم بگم : من مترسک خاطرات تو نیستم ، درست مثل دیوانه ای که اصرار دارد بگوید : من دیوانه نیستم !
راستی ! گفته بودم ؟ “من دیوانه نیستم”
.
.
آغوش گرمم باش ؛ بگذار فراموش کنم لحظه هایی را که در سرمای بی کسی لرزیدم !
.
.
مرا حبس کن در آغوشت ؛ من برای حصار بازوان تو مجرم ترین زندانی ام !
.
.
بی خیالت که میشوم ، در کوچه های علی چپ دنبال دلم می گردم !
.
.
گرمایی بوده ام همیشه اما بین خودمان بماند ، سرمایی میشوم وقتی پای آغوش تو در میان باشد !
.
.
با فنجانی قهوه هم میتوان مست شد اگر کسی که باید باشد باشد !
.ﮐﺎﺵ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻌﻀﯽ ﺁﺩﻣﺎﺭﻭ ﻣﯿﺸﺪ ﺑﻮﺳﯿﺪ ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺳﻤﺘﻮ ﺻﺪﺍ ﻣﯽ ﺯﻧﻦ !
فرستنده : دلارام
.
.
خواستم هرچه را که بوی تو میداد بسوزانم ؛ جانم آتش گرفت !
.
.
می ترسم کسی نه خودت را ، که دوست داشتنت را از من بگیرد !
.
.
مهم نیست چقدر طول بکشد ، مهم این است که عشق واقعی همیشه ارزش انتظار را دارد !
.
.
عشق مثل پرواز است ، بالا رفتنش جسارت می خواهد ، بالا ماندنش لیاقت !
.
.
قندان خانه را پُر کردم از حرفهایت
تو که می دانی من چای را تلخ دوست ندارم
هوس فنجانی دیگر کرده ام ؛ کمی بیشتر بمان !
.
.
در خواب هم راحتم نمی گذاری ، بی خبر می آیی ، صدایم می کنی … تا چشم باز میکنم ، باز نیستی !
.
.
دستم را بگیر و مرا به دور دست هایی ببر که در دسترس هیچ دستی نباشم …
فرستنده : آتنا
.
.
من و تو یه عکس ۲نفره به این دنیا بدهکاریم !
پرستوی من تویی
می آیی بهار میشوم ؛ می روی ، پاییزم
عادت کوچ را فراموش کن
بیا و نرو
بیا و به من کوچ کن و فصلِ مرا بهار باش تا همیشه …
.
.
بن بست دنیاست برای من آغوشت …
اولین باریست که هراسی ندارم بگویم به بن بست رسیده ام !
.
.
حال من خوب است اما عالی می شوم وقتی که تو با نگرانی در آغوشم می گیری و می گویی :
نه عزیز من ، تو خوب نیستی …
.
.
به تو که فکر میکنم جوانه میزند آرزوهایم …
.
.
باز هم “خیال” تو مرا “برداشت” !
کجا می برد نمی دانم ؟!
.
.
یک فرصت به من بده که غلط ببوسمت و تمام طول سال را جریمه ام کن که از روی آن هزار بار تمرین کنم …
.
.
در سرخ ترین لحظه اشک تشنه یک نگاه توام برای لبخندی دوباره …
.
.
تمام شعر های عاشقانه جهان شبیه تو هستند !
تو اما پشت استعاره ای ایستاده ای که به ذهن هیچ شاعری نخواهد رسید …
.
.
نزدیکتر که بیایی ، زغالهای قلبم سُرخِ سرخ می شوند !
.
.
شبی که نباشی هوا سرد است و دلگیر
پیش بینی هواشناسی به درک
او هواشناس است ، من عاشق !
.
.
تمام ثانیه های زندگی ام را می بخشم به تکرار شبی که رویای آغوش تو را بارها و بارها تعبیر کند !
.
.
معجزه تویی اما رخ نمی دهی !
فرستنده : سولماز
.
.
برای من هرشبِ بی تو یلداست
منی که زیر حافظِ چشمانت یادت را دانه دانه می کنم !
.
.
زندگی ام بسته به تار مویت
آنقدر زندگی ام را پشت گوش نیانداز …
.
.
همیشه از فاصله ها گله داریم !
شاید یادمان رفت که در مشقهای کودکیمان برای فهمیدن کلمات کمی فاصله هم لازم بود …
.
.
وقتی دو قلب برای یکدیگر بتپد ، هیچ فاصله ای دور نیست ، هیچ زمانی زیاد نیست و هیچ عشق دیگری نمی تواند آن دو را از هم دور کند !
محکم ترین برهان عشق ، اعتماد است …
.این آخرین قرار است ، دیگر بی قرارت نمی شوم …
.
.
خدا را چه دیدی ؟
یک روز بیشتر
ساعتی
لحظه ای
با من بمان
شاید خنده ای پشت لب هایت
قطره ای پشت پلک هایت جا مانده باشد …
.
.
این سکوت سنگین تو سر به سرم مى گذارد …
ادامه اش بدهى ، عاشق تر مى شوم !!!
فرستنده : سما
.
.
چه زیبا می شود کسی وقتی بیاید که قرار نیست …
.
.
وقتی که تکیه گاه کسی باشی نباید پات سُر بخوره ، نه اینکه بترسی که خودت زمین می خوری ، نه …
بترسی از اینکه کسی که به تو تکیه کرده زمین بخوره و بشکنه …
.
.
یک شب کنار چشمِ تو کافی است تا سیاهی را از تمامِ رنگ ها بیشتر دوست بدارم !
.
.
وفاداری در عشق یعنی بعد از شب بخیر ، چشم ها را به روی هر چه کابوس است باید بست !
.
.
دلم یک فیلم بلند می خواهد !
یک واقعیت عاشقانه پر از سکانس های با تو بودن و یک دکمه ی تکرار …
خسته شدم از “تو” نوشتن ، کمی از خودم می نویسم …
“من” دوستت دارم !
.
.
تو از موسی پیامبرتری !
به جای اشاره نگاه کردی ، به جای دریا دل من شکافته شد …
فرستنده : فرزانه
.
.
عاقبت یک روز که نزدیک است ، از دنیایی که در آن بی تو مرده ام زنده خواهم شد ، به سویت خواهم دوید و تا ابد در آغوشت جان خواهم داد !
.
.
راه که میروی ، عقب می مانم نه برای اینکه نخواهم با تو همقدم باشم ، میخواهم پا جای پایت بگذارم و مواظبت باشم ، میخواهم ردپایت را هیچ خیابانی در آغوش نکشد …
تو فقط برای منی !
فرستنده : سما
.
.
دلم خیابانی میخواهد هزار طرفه به سوی خانه تـــــــو !
.
.
دلم می سوزد برای زکریا که تو را ندیده مرد !
تمام درخت های انگور جهان از چشم های تو آب می خورند !
فرستنده : سما
.
.
چهار فصل که حرفه …
فصل پنجمی هست به نام تـــــــــو ، به هوای تـــــــــو …
.
.
نمیدانم چرا تنم میلرزد وقتی صبحت از تو میشود نه از ترس حضورت نیست ، از آروزی به تو رسیدن است ، از شاید ها و باید ها و از اینکه نمیدانم داشتنت رو عاشقانه اشک بریزم یا دوریت را …
شاید روزی تنم لرزید و دستانت را روی شانه هایم گذاشتی و گفتی زیر لب اشک شوق بریز من به کنارت آمده ام برای همیشه !
فرستنده : محمد ۰۲۶
.
.
من صبح را با عسلِ نگاه تو میخواهم !
.
.
دوست داشتن با شریک شدن بیشتر میشه و درد با همدردی کمتر …
.
.
کاش میتوانستم صدای تــــــــو را بنویسم !
.
.
اینکه یه نفر بهت بگه “مواظب خودت باش” حس خوبی داره اما بهتر از اون وقتی هستش که یه نفر بهت میگه “نگران نباش من باهاتم”.
.
.
هر راهی را که رفته باشم هرچقدر هم دورتر ، کوتاه ترین است برای رسیدن دوباره به تو ، کافی ست که یکبار دیگر نامم را صدا بزنی ، برمیگردم !
.
.
تمام دنیا هم که بگویند تو مال من نیستی ، باز این دل زبان نفهمم بهانه ات را میگیرد …
.
.
چشم بسته از فرسنگ ها می شناسمت ، این تلاشت برای گم شدن مرا می خنداند !
فرستنده : محمد ۰۲۶
.
.
چقدر کم توقع شده ام ، نه آغوشت را می خواهم نه یک بوسه نه دیگر بودنت را ؛ همین که بیایی و از کنارم رد شوی کافیست ، مرا به آرامش می رساند حتی اصطحکاک سایه هایمان کافیست !
فرستنده : سما
.
.
ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ، ﭘﻴﺶ ﺧﻮﺩﺕ ﻫﺴﺘﯽ …
فرستنده : سما
.
.
وقتی که تو نیستی دنیا چیزی کم دارد مثل کم داشتن یک وزیدن ، یک واژه ، یک ماه !
من فکر می کنم در غیاب تو همه خانه های جهان خالیست !
فرستنده : سما
.
.
دلم میخواهد کسی باشد ، خوب باشد ، مهربان باشد ، بس باشد و همه ی این بودن هایش فقط برای من باشد ، فقط برای من !
نظرات شما عزیزان: